GOMNAM313.IR

...



بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲ اسفند ۰۱، ۱۹:۱۴ - narges
    😍🌹
نویسندگان

پوستر | داعش را چه کسی به وجود آورد ؟

شنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۱۴ ب.ظ

دریــافـت در ابعـــــاد A3 با کیفیــت خـــوب (حجـم : 889 کیــلوبایت)
دریــافـت در ابعــــاد A3 بـا کیفیـت عـــالی (حجـم : 2.99 مگـابایت)
دریافت در ابعـاد 50 در 70 با کیفیـت خوب (حجم : 22.93 مگابایت)

طرح نوشت :

کفر هر زمان با لباس خودش در مقابل اسلام ایستاد شکست خورد .
لــــذا امـــــروز هم در لبـــــــاس اســــلام آمــــــــده انـــد ...

با ماهیت این شیطان صفتان بیشتر آشنا شوید ---»


« بخش هایی از کتاب تِلمود یهودیان »

* افراد صالح غیر یهودی را بکش و بر یهودی حرام است که غیر یهودی را از مرگ و یا چاهی که افتاده نجات بدهد، بلکه سزاوار است که جلوی آن را با سنگ بگیرد.
* بر اسرائیلیها، کشتن و غصب کردن و دزدی نمودن مال غیر اسرائیلی جایز، بلکه واجب است.
* املاک غیر یهودی، مانند مال متروک است؛ یهودی حق دارد آن را تملک نماید.
* خداوند به یهودیان اجازه داده است که فراورده های غیر یهودی را مالک شوند.
* کشتن افراد مسیحی از اموری است که لازم است از ناحیه یهودیان عملی گردد.
* ما تنها ملت برگزیده خدا در زمین هستیم، خداوند به خاطر لطفی که به ما داشته است حیواناتی از جنس انسان که عبارت از سایر ملل باشند برای ما آفریده و آنها را مسخر ما ساخته است ...

نظرات  (۱)

۲۶ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۱۲ زینت زن=حفظ حجاب
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]

روزی زلیخا با یوسف خلوت کرد و از فرصت به دست آمده استفاده نمود.
رو به یوسف کرد و گفت: سرت را بلند کن و به من نگاهی کن.


یوسف گفت: می ترسم هیولای کور و نابینایی بر دیدگانم سایه افکند.

- زلیخا: به به! چه چشم های شهلا و زیبایی داری!

- یوسف: همین دیدگان من در خانه ی قبر، نخستین عضوی هستند که متلاشی شده و روی صورتم می ریزند.

- زلیخا: چه قدر بوی خوشی داری!

- یوسف: اگر سه روز بعد از مرگ من بوی مرا استشمام نمایی، از من فرار می کنی.

- زلیخا: چرا نزدیک من نمی آیی؟

- یوسف: چون می خواهم به قرب خداوند نایل شوم.

- زلیخا: گام بر روی فرش های پر بها و حریر من بگذار و خواسته مرا برآور.

- یوسف: می ترسم بهره ام در بهشت از من گرفته شود.

وقتی که زلیخا استقامت و پاک دامنی یوسف را دید و یقین کرد که تسلیم هوس های او نمی شود، از راه تهدید وارد شد و به یوسف گفت: حالا که چنین است تو را به شکنجه گران زندان می سپارم...

یوسف با کمال نیرو گفت: باکی نیست، خدا یاور من است.

[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی