میگفت رفتیم تو یک آسانسور ، ما سه نفر بودیم با یک زن و شوهر ، زنه خیلی بدحجاب بود ، حالا سوار هم شده بودیم ، (در هم بسته شد) ، چفت در چفت ، میگفتیم کِی راحت بشیم از این آسانسور ، چند لحظه ای گذشت ، زن و شوهر در کنار هم ایستاده بودند ، یک دفعه دوستم رو کرد به صورت خانوم بد حجاب و گفت ؛ "نُچ" ، خوشم نیومد ، ازفردا رنگ رُژ تو عوض کن ، یکدفعه همه جا خورده بودیم ، خدایا این چی بود گفت ؟؟؟ ، میگفت شوهرش رو کرد و با عصبانیت گفت : آقا حرف دهنتو بفهم ، درست صحبت کن ، گفت من که حرف بدی نزدم !!! مگه این آرایششو برای من و دیگران در خیابان و بازار و کوچه نکرده ، فقط از رنگ رژ لبش خوشم نیومد ، گفتم عوضش کنه .
مرد و زن ، سرشون رو پایین انداخـــــتند ...