خاطره مادر شهید از آخرین لحظه شهادت ...
دوشنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۳، ۱۲:۰۹ ق.ظ
گفتم ؛ پسرم آخه شما که اینجوری هستی (در حال شهید شدن) پیغامی داری من به مردم بگم ، گفت آره ،،، من فقط و فقط وفقط برای حجاب زنها اومدم فقط برا ناموس و مملکتم اومدم ، گفتم پسرم بزار اینها رو بنویسم و امضا بگیرم تا اگر اینها رو به مردم گفتم باور کنن و گفتم بهتره شما امضاشم بکنی ،،، گفت : چشم ، این دستارو زد رو خونش و (دارم کاغذش رو) زد رو کاغذ گفت امضا از این بالا تر میخوای ولی روز قیامت جلو تو میگیرم ، اگر هرجا میری نگی ، باید بگی که خانوما و دخترا حجاشون رو رعایت کنن ، ما برا حجاب دخترا اومدیم ...
ج : جواب قاطع و بسیار زیبای استاد عباسی
http://sajjad-m.blog.ir/1393/01/02/
با بیان نظرات خود ما را در هرچه بهتر شدن وبلاگ یاری نمائید.
و من اله توفیق...